در این هنگام پرده ى نورى میان من و او کشیده شد، ناگاه متوجه شدم کودک ولادت یافته است.چون جامه را از روى نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذکر خدا بود.هنگامى که او را برگرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است.در این موقع حضرت امام حسن عسکرى (علیه السلام) صدا زدند: عمه! فرزندم را نزد من بیاور.وقتى نوزاد را نزد حضرت بردم وى را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم کودک دست کشید و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود اذان گفتن در گوش امام زمان فرزندم! سخن بگو! پس آن طفل گفت «اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله» پس از آن به امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و سایر امامان معصوم (علیهم السلام) شهادت داد و چون به نام خود رسید فرمود: «اللهم انجزلى وعدى و اتمم لى امرى و ثبت و طأتى واملاء الارض بى عدلا و قسطاً» «پروردگارا! وعده ى مرا قطعى گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمین را به وسیله ى من از عدل و داد پر کن.»